پیش گفتار:
پس از انتشار فتوای ارتداد شاهین نجفی آهنگساز، نوازنده، شاعر، خواننده و رپر محبوب به دلیل محتوای ترانه «نقی»، واکنش های متفاوتی در طیف های مختلف فکری(به شرط آنکه ترانه را گوش داده باشند) به آن صورت گرفت که می توان در چند دسته طبقه بندی کرد:
1-انحصارطلبان مذهبی: حکومتی ها، بسیجی ها، آخوندهای حکومتی و… در سیاهترین شکل ممکن، شاهین را مستحق بدترین نوع مرگ دانستند و حکم اعدام او را بدون کوچکترین روزنه ای تایید کردند
2-مذهبیون معتدل انسانگرا-عقل گرا: افرادی مانند گروه آیت ا… منتظری. مذهبیونی که تلاش می کنند تاویلی ملایم از اسلام را باحذف خشونت فکری و تعلیمی ارائه دهند(البته بدون استفاده از غالب های روشنفکری غربی و فقط با استفاده از چهارچوبهای فکری). اینان تلاش کردند مساله را به ناآگاهی، سهو، تلاش برای مشهور شدن یا خصوصیات دیگر نسبت دهند و حکم ارتداد را رد کردند اگر چه اکثر آنان ترانه را توهین دانستند.
3-روشنفکران دینی: تلاش می کنند با استفاده از الگوهای نظری غرب، اسلام را در قالب و شکلی مدرن و بر اساس ارزشهای جوامع مدرن ارائه دهند. اینان نیز با توجه به خصوصیات محافظ کارانه و لفافه پوشی حقایقی که داشتند، طنز تند و گزنده ترانه را مناسب حال خود و اعتقاداتشان ندیدند و نسبت به آن واکنش منفی نشان دادند. که نمونه آنها بیانیه عبدالکریم سروش در مورد صدور حکم ارتداد شاهین بود.
4-مذهبیون سکولار: مذهب را در حد عبادات و معنویات می دانند. و خارج از آن در زندگی اجتماعی و مادی راهی به آن نمی دهند. اینان با توجه به قالب تقدسی که برای دین قائل هستند نسبت به ترانه نقی واکنش منفی نشان دادند. زیرا هرگونه ترکیب دین با مسائل مادی و اجتماعی را مساله ای منفی می دانند چه در نقد باشد و چه در عمل.
5-آتئیست های پیش مدرن و مدرن: آتئیست ها و بی دینانی که الگوهای کلاسیک و یا مدرن فکری را برای افکار خود برگزیده اند. بیان طرز فکر آنان به دلیل پیچیدگی نیاز به مقالی جداگانه دارد. اینان اصولا جزو مخاطبین شاهین نیستند. اگرچه در طیف فکری او و طرفدارانش قرار می گیرند اما رپ معترض شاهین با شکل عمل اجتماعی آنان همخوانی نداشته و واکنش آنان نیز در حد رد تئوریک و عقلانی حکم ارتداد بود، مانند واکنشی که به تمام احکام واپسگرای دینی نشان می دهند.
6-عموم آتئیست های پست مدرن: پست مدرنیسم شکل جدیدی از آتئیسم را ارائه داد. شکلی با الگوی متفاوتی از دوره های پیشین و با تکیه بر توده ها و نیازهای آنان از جمله نیازهای معنوی. به این ترتیب عملگراتر و واقع گراتر شد. اینان به طیف مخاطبان شاهین نزدیکترند و به این تناسب نسبت به مسائل واکنش نشان می دهند.
7- آتئیست های نسل دوم و سوم انقلاب اسلامی از طبقات متوسط و پایین اقتصادی: گروهی که اگرچه دچار محدودیتهای اقتصادیند، دارای سطح آگاهی و فکری بالایی بوده و در عین حال جزو طبقات شکننده و در خطر یا منزوی و محروم از لحاظ اقتصادی و امکانات مادیند. اینان مخاطبان اصلی شاهینند. خود شاهین جزو این طبقات بوده است است و ترانه هایش نیز بر اساس نیازها، دردها و افکار این طبقه ساخته می شوند. اینها معمولا تحصیلکرده و اهل مطالعه اند و شدیدا به شرایط اقتصادی و اجتماعی معترضند. اینان چند برابر به حمایت از شاهین پرداختند و به هرشکل ممکن در مقابل حکم ارتداد قرار گرفتند. در واقع پس از حکم ارتداد شاهین تبدیل به قلب آنان شد اگر روزی فقط دوستش داشتند.
این متن در پاسخ به بیانیه عبدالکریم سروش نوشته شده که ترانه را «توهین به پاکان روزگار» دانست و جمهوری اسلامی و علمای حکومتی را به دلیل شکل عملشان نیز دخیل در ایجاد چنین طرز فکرهایی.
چه ساده است بازی با کلمات. بازی که 1400 سال است شما و امثال شما با استفاده از الگویی مقدس(چیزی که معجزه اش نامیدید) برهر که خواستید هر نامی که خواستید گذاشتید. هر حرفی بر وفق مرادتان نبود، توهین نام گذاشتید و هر کس بر وفق مرادتان حرف نزد کافرش خواندید. چه خونها که مباح کردید و چه فریادها که خفه کردید. مگر نه اینکه دستور به گرفتن جان انسانی تنها به دلیل بیان دردهای قلبی اش، بزرگترین توهین به انسان و انسانیت است؟ کی در برابر این توهین بزرگ به تمام انسان ها و انسانیت موضعی قلبی گرفتید؟ کی حقیقتا نام و دسته خود را از آن صنف قاتلان شمشیرکش و قمه زن جدا کردید؟ مگر نه این است که قرن هاست «پاکان» روزگار هر زمان ذره ای از نصیب قدرت بردند هرکه بر سر راهشان بود و می توانستند گردن زدند؟ تاریخ را که خوانده اید؟ اگر نخوانده اید بروید و معجزه تان را بخوانید تا بفهمید این خونریزیها کجا تولید و بازتولید می شوند. آقای روشنفکر دینی، برای یک روشنفکر تنها حقیقت مقدس است و هیچ حقیقتی هم حتی آنچنان مقدس نیست که نتوان نقدش کرد با طنز یا تفسیر.
شما نوک شمشیر خود را به سوی هنرمندی نشانه گرفتید که نه دشنامی داد و نه جان کسی را به بازی گرفت. هنرمندی که فقط حرف زد و فقط نظرش را گفت. به من بگویید چه تفاوتی با آنها که در گوشه های نامه تان نوازش مختصری هم نصبیشان کرده اید دارید؟ مگر ما نمی توانیم مقدس و پاک داشته باشیم؟ مگر نه اینکه سالهاست امثال شما با ادعای روشنفکری و در پشت الفاظ اتو کرده هر توهینی می خواستند به ما کردند؟ آنها را که بگذاریم کنار. مگر مقدس تر از حقیقت و انسانیت هم هست؟ خود شما نگاه کنید، در کارنامه گذشته و حالتان که چند با سلاخیشان کرده اید. چند بار سنگهایی که در چاه انداخته اید بر سر ما چاه نشینان خورد؟
آقای روشنفکر دینی! توهین با فریاد فرق دارد! توهین با ترسیم کاریکاتوری از حماقت و جهل تاریخی یک ملت متفاوت است. توهین با طنز و حتی با هجو متفاوت است. این را ملل متمدن می دانند، هر انسان آگاهی می داند و هر «روشنفکری» می داند. ولی شما «روشنفکر دینی!» هستید. یکی دیگر از همان بازی های ماهرانه با کلمات. گذاشتن تناقضات واضح کنار هم و پروراندن ترکیب های باطل و بدترکیب. «رپ» یک سبک موسیقیست. یک سبک شعر، یک سبک کلام و یک سبک ادبیات. شعر رپ با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است. شاعر رپ مثل حافظ نیست که در هزار پرده سخن بگوید شاید که نکته دانی باشد. شاعر رپ لخت و عریان حقیقت را می گوید. کنایه هایش تند و گزنده است، شاید جماعتی که در خواب و خلسه و فراموشی و خودفریبی و دیگر فریبی اند بیدار شوند. رپ درد خود و جامعه اطرافش را به گزنده ترین شکل ممکن فریاد می زند. آقای روشنفکر دینی! رپ توهین نیست. رپ فریاد است، رپ طنز تلخیست از حقیقت عریان. ولی چه سود؟ نامه ها برای شما نوشتند و بارها گفته اند که اشتباهات خود را تکرار نکنید. دیگر بس است «ما را به خیر تو امیدی نیست شر به پانکن!» سالهاست با انقلاب های پشت سر هم هر بار نامی برچیزی نهادید. هر بار باکلمات بازی کردید: انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی، روشنفکر دینی و هزاران هزار کلمه و عبارت ناپاک دیگر. ولی چه کردید؟ چه بر سر این ملت تو سری خورده آوردید؟ قرن هاست به همین سبک هر حرفی را خفه کرده اید. از هر افسانه ای و از هر دروغی، مقدسی ساختید و هر حرفی که مقدس را نقد کرد موهن خواندید. شماهم مثل آنهایید. لااقل آنها را مذمت نکنید. آنان لخت و عریان حکم ارتداد می دهند. مردانه حرف خود را می زنند و پشت الفاظ و التقاط ها پنهان نمی شوند. آقای روشنفکر دینی! آنان با طناب دار می زنند و شما با قلم. شما سرباز قلم به دست آنانید. شما خرافه را به عقل پیوند می زنید. شما خون را به جهاد پیوند می زنید. شما جهل را به فرهنگ پیوند می زنید. شما دروغ را به حقیقت پیوند می زنید و شما دین را به روشنفکر پیوند می زنید! قرن هاست که هزینه آنچه را شما کردید ما می دهیم. ما خفقان می گیریم و ما در نکبت ندانم کاری های شما و امثال شما غوطه می خوریم. و ماییم که قرنهاست تشنه قطره ای آزادی و ذره ای روشنی هستیم. ولی تمام اینها یک روی سکه اند.
آقای روشنفکر دینی! شما کافر پرورید نه آنها. آنان چهره حقیقی حرف خود را نشان می دهند. شما التقاط ها را آفریدید، اما انتهای همین التقاط ها کفر است. خیلی ها با کتاب های شما پا به سرزمین کفر گذاشتند. خیلی ها درک کردند که علم چیست و فلسفه چیست. سپس به دنبال حقیقت رفتند. به عقل خود رجوع کردند و سپس بیدار شدند. آری شما به دست خیلی ها توری دادید که ماهی کوچک و لغزان حقیقت را از دریای کدر و گندیده دروغ و خرافه صید کنند. شما تور دادید ولی هرگز صیاد نبودید. در کجای علم و فلسفه می توان پاکی آنان و ناپاکی دیگران را ثابت کرد؟ با کدام منطق می توان آنچه را معجزه می خوانید و آنچه را حقیقت می دانید پذیرفت؟ شما هنوز در قفسی زندگی می کنید که سالها می کردید اگرچه به تزئینات مد روز مزینش کردید. وظیفه روشنفکر عریان کردن حقیقت است ولی شما روشنفکر دینی هستید. وظیفه شما چیز دیگریست. تزئین دروغ و خرافه به هزار فریب و رنگ. مغلطه و سفسطه و لقمه را دور سر چرخاندن! آنچنان تشنگان حقیقت بریده از دگمی دین را به دور خود می چرخانید که قرن ها سرگیجه بگیرند و سر به هیچ راهی نبرند. شما «روشنفکر دینی» هستید. شما ما را کافر خواندید: یعنی کسی که می پوشاند! ولی انصاف بدهید چه کسی می پوشاند؟ ما کافریم. ولی نمی پوشانیم. در قاموس شما و در لغت نامه شما و امثال شما، ما کافریم و افتخار می کنیم که کافریم، اگر آنچه شما می گویید حقیقت است!!! در لغت نامه شما، ما کافریم و شما «روشنفکر دینی» هستید!